علیرضا مختارپور، در گفتگو با روزنامه ایران تأکید کرد: تا وقتی قبح کتاب نخواندن را نشان ندهیم موفق به تبدیل آن به ضرورت نخواهیم شد.
به گزارش روابط عمومی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد در گفتگو با روزنامه ایران به تشریح مسائلی پیرامون دلایل عدم حضور نهاد کتابخانه ها در بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، ضرورت و سیاست تجهیز کتابخانه های نهاد، اهمیت و وضعیت حال حاضر مطالعه در کشور پرداخت. متن کامل این گفتگو در ادامه آمده است:
به تازگی یادداشتی از شما منتشر شده که بر اساس آن نهاد کتابخانههای عمومی کشور تصمیم گرفته در نمایشگاه کتاب غرفهای نداشته باشد. این در حالی است که در سالهای گذشته این نهاد حضور چشمگیری داشت. علت غیبت امسال نهاد با توجه به اینکه بزرگترین نهاد درعرصه کتاب و کتابخوانی است، چیست؟
نمایشگاه کتاب، نمایشگاه عرضه، معرفی و خرید کتاب است. نهاد کتابخانهها که کتابی منتشر نمیکند که در آن شرکت کند. بنابراین همانطور که میبینید حضور ما با مأموریت نمایشگاه چندان همخوانی ندارد. تنها میماند اینکه فعالیتهایمان را معرفی کنیم. برای معرفی کتابخانهها یا ترویج کتابخوانی نیز به هزینههای چند صد میلیونی و حتی گاهی بسیار بالاتر نیازی نیست و با پخش بروشور در زمان برگزاری نمایشگاه میتوان آن را انجام داد. از آن طرف نمایشگاه بویژه در دوره فعلی با کمبود جا مواجه است چرا که قسمتهایی از صحن زیر بار است. در نتیجه محدوده کمتری در اختیار شرکتکنندگان آن برای برپایی غرفه قرار دارد. در این فضای محدود چرا نهاد جای خود را به چند مؤسسه دیگر نشر ندهد؟ ما امسال غرفه نخواهیم داشت و ترجیحمان بر این است که هزینه فوق را به خرید کتاب برای تجهیز کتابخانههای نهاد اختصاص بدهیم. خوشبختانه خبرگزاریها و روزنامهها همکاری بسیار خوبی با ما دارند. بنابراین ما از فضای کافی برای تبلیغات و ترویج برخوردار هستیم و نیازی نیست که به فرض بیش از یک میلیارد تومان خرج کنیم تا غرفهای به نام نهاد برپا شود. در شرایطی که دولت با کمبود بودجه و مشکلات مالی و تحریم روبهرو است ما هم باید به سهم خودمان از باری که بر دوش دولت است، کم کنیم. خوشبختانه با برقراری انضباط مالی و صرفهجویی در هزینههای سال ٩٣، در وضعیت حقوق کتابداران بهبودی صورت گرفت که موجب افزایش امید در میان این فعالان عرصه فرهنگ شد و امیدواریم در سالجاری نیز اقدامات مؤثرتری در زمینه ارتقای سطح کیفی و کمی خدمترسانی به جامعه فرهنگی و بهبود وضعیت معیشتی کتابداران صورت دهیم.
اشاره کردید که نهاد فعالیتی درعرصه نشر ندارد و بهتر است جای خود را به انتشاراتیها بدهد. در دوره مدیریت قبلی نهاد، مؤسسه نشر داشت و اتفاقاً با نقد بسیاری از سوی ناشران هم مواجه بود. ماجرای این مؤسسه به کجا رسید؟
در اساسنامه نهاد آمده که وظیفه این سازمان تأسیس، تجهیز و ارائه خدمات کتابخوانی است. در اساسنامه مذکور وظیفهای با عنوان نشر کتاب تعریف نشده. نهاد کتابخانهها یا مؤسساتی که کتابخانه دارند به جای انتشار آثار باید از ناشران کتاب بخرند تا هم مردم دسترسی به کتاب داشته باشند و هم اینکه ناشران قدری تقویت شوند. حالا اگر در این شرایط نهاد مؤسسه نشر بزند و هر کتابی را که میخواهد خود منتشر سازد چه میشود؟ کتاب را منتشر کنم بعد آن را از خودم بخرم و در نهایت در کتابخانهام بگذارم. اینکه اقدام درستی نیست! آن هم در شرایطی که به واسطه دلایلی نظیر شمارگان بسیار پایین کتابها، ناشران ما بسیار ضعیف هستند. من هفته اول که به نهاد آمدم گفتم که ما دیگر رقیب ناشران نیستیم. البته نشر را تعطیل نکردیم که باید دربارهاش توضیحی بدهم تا سوءتفاهم نشود. ما تعدادی کتاب تخصصی برای آموزش ضمن خدمت کتابداران نهاد نیاز داریم و تنها در حد رفع نیاز داخلی کارکنان خود و با شمارگان پایین کتابهای مذکور را منتشر میکنیم غیر از این کتاب دیگری منتشر نخواهیم کرد.
در شرایط فعلی که هم مشکلات مالی گریبان نهاد را گرفته و هم کمبود فضا، تجهیز کتابخانههای نهاد به چه طریقی انجام میشود؟
در پاسخ به سؤال شما باید اشارهای به کتابخانههای نهاد داشته باشم. جالب است بدانید در برخی از این کتابخانهها حدود 80 درصد قفسهها به هیچ وجه مراجعهکننده ندارند. البته این شامل همه کتابخانهها نیست و نمیشود حکم کلی داد. ممکن است یک کتابخانه در منطقهای باشد که مراجعهکننده آن بیشتر خانمهای خانهدار باشند. حالا تصور کنید ما کتابهای تخصصی و فوقتخصصی در این کتابخانهها بگذاریم. مسلم است که مخاطبی نخواهند داشت و در زمره همان قفسههای مملو از کتابی قرار خواهند گرفت که کسی به سراغشان نمیرود. مراجعه و بررسی شخصی من نشان داده که در اغلب کتابخانهها کتابهای تخصصی مخاطبی ندارند.
با این تفاسیر مبنای خرید کتاب برای تجهیز کتابخانههای نهاد بر اساس مخاطب سنجی هر یک از کتابخانههاست؟
نخستین برنامه نهاد در این زمینه این است که دیگر هیچ کتابی را برای همه کتابخانهها و به صورت یکسان خریداری نکنیم. نهاد 100 کتابخانه درجه یک دارد. علاوه بر آن 31 کتابخانه مرکزی هم دارد که روی هم رفته 131 کتابخانه میشود. از آنجا که به این کتابخانهها محققان و دانشجویان میروند پس کتابهای تخصصی باید در آنها باشد. بنابراین آنها را فراتر از کتابخانههای دیگر و با کتابهای تخصصی تجهیز خواهیم کرد. از این کتابخانهها که بگذریم، مخازن کتابخانههای عمومی همان طور که از اسمشان برمیآید باید دربردارنده کتابهای عمومی و آثاری باشند که مورد استقبال عموم مردم هستند. از این رو هماکنون مبنای خریدهایمان بر شرایط مکانی و مخاطبان کتابخانهها است. آن چیزی که برای ما مهم است تجهیز کتابخانهها بر اساس سطح سواد و نیاز مناطقی است که کتابخانهها در آنها دایر شدهاند. همان اوایل مدیریت نهاد، سفری به ارومیه داشتم و متوجه کمبود کتابهای آذری در کتابخانههای ارومیه شدم. باید مناطقی مانند مناطق عرب نشین، کردنشین و آذری نشین به کتابهایی که به زبان آنان باشد تجهیز شوند. کتابخانه های این مناطق باید متناسب با زبان و فرهنگ آنان باشند. از این رو معتقدم که نمیشود در دفتر مدیریت بنشینیم و حکمی واحد برای تمام کتابخانهها بدهیم و بگوییم همه زبانها، قومیتها و مذاهب باید کتابهایی یکسان را بخوانند.
پس اینکه برای تمام کتابخانههای نهاد کتابهای یکسان نمیخرید تنها به علت کمبود بودجه نیست، بلکه به دلیل نکتهای است که به آن در بحث نیازسنجی اشاره شد.
بله، نهاد حتی اگر بودجه کافی هم داشته باشد باز برای تمام کتابخانههای خود کتابهای یکسان نمیخرد. اگر ما به این نتیجه برسیم که درصدی از قفسههای کتابخانههای ما حتی مراجعهکننده ندارد و از آن سو با کمبود جا برای کتابهای جدید نیز روبهرو باشیم، عقل حکم میکند که چارهای بیندیشیم. در تمام دنیا قوانینی وجود دارد که بر اساس آن معتقدند یکسری از کتابها حتی اگر مراجعهکننده نداشته باشند نیز باید در کتابخانهها موجود باشند، به عنوان نمونه در تمام کتابخانهها قفسه مربوط به کتابهای فرهنگ موجود است. در هر کشوری با توجه به مذهب شان در کتابخانههایشان کتابهایی از دین و مذهب آنان در قفسهها دیده میشود اما این کتابها مگر چند درصد از کل کتابخانه هستند؟ در نهایت 5 تا 10 درصد.
این خرید گزینشی منجر به محرومیت مخاطبان شهرستانی از تازههای نشر نمیشود؟ بویژه که سیستم توزیع در شهرستانها ناکارآمد است و از سویی در بسیاری از مناطق کشور حتی کتابفروشی وجود ندارد. این مسأله بویژه حالا که مشکلات اقتصادی توان خرید کتاب را کاهش داده بیشتر خودنمایی میکند. برای این مسأله چه تدبیری درنظر گرفتهاید؟
امکان خرید از تمام تازههای نشر که به هیچ وجه مقدور نیست. در پاسخ به این سؤال کاری به برنامههای سال 94 نهاد ندارم و مبنا را بر سال 93 میگذارم. در سالی که گذشت مبلغی کمتر از صد و 10 میلیارد تومان کل کمکی بود که مجلس به نهاد کرد. همانگونه که میدانید برای نهاد بودجه ردیفی در نظر گرفته نشده. این در حالی است که 6 هزار و 500 پرسنل در سراسر کشور مشغول فعالیت در نهاد هستند. اگر حقوق، مزایا و حتی هزینه نگهداری ساختمانهای نهاد را در نظر بگیرید متوجه خواهید شد که مبلغ یاد شده حتی کفاف این هزینهها را هم نمیدهد. تازه این در صورتی است که حقوق کتابداران روستایی ما حداکثر 250 هزار تومان و حقوق کتابداران شهری هم بین 600 تا 700 هزار تومان است. جالب است بدانید با این هزینههایی که نهاد برعهده دارد و با وجود اینکه فعالیت ما کاملاً فرهنگی است حتی از معافیت یا تخفیف آب، برق و گاز هم هنوز برخوردار نیستیم. من این مسأله را برای نمایندگان محترم مجلس توضیح دادم. حالا فرض کنید در سال 93، 72 هزار عنوان کتاب منتشر شده و از این 72 هزار عنوان فرض را بر این بگذاریم که 42 هزار عنوان آن تجدید چاپ باشد. حدود 30 هزار عنوان میماند و ما قصد خرید آنها را داریم. از خود بپرسید که در هر قفسه چه تعداد کتاب جا میشود! متأسفانه جایی برای این کتابها وجود ندارد. تازه این در شرایطی است که از لحاظ مالی با مشکلات فعلی روبهرو نباشیم.
در کشورهای دیگر با مشکل کمبود فضا چه میکنند؟
در کشورهای دیگر معمولاً یا کتابخانهها را توسعه میدهند یا «وجین» را زیاد میکنند. بر اساس قاعده وجین اگر کتابی در طول سال از فلان مقدار مشخص کمتر مراجعهکننده داشت میتوان آن را از قفسهها حذف کرد. البته معمولاً حدود سه سال صبر میکنند. حالا با فرض اینکه کتابهای مذکور را از کتابخانهها حذف کردهایم به من بگویید که باید با آنها چکار کنیم! آن هم در شرایطی که کتابهای مذکور اغلب نو هستند و شرایط آنها به گونهای نیست که بتوانیم آنها را تبدیل به خمیر کنیم، حتی به کتابفروشی هم نمیتوان فروختشان چرا که اگر مردم کتاب میخریدند که وضع نشر به این صورت نبود. شاید بگویید که چرا کتابها را به مدارس اهدا نمیکنید؟ در پاسخ به این سؤال هم باید بگویم که از وقتی که نمایشگاه یاد یار مهربان برپا شده من در ستاد برگزاری آن بودهام. هر سال معمولاً شهرداری با کمک وزارت ارشاد حدود 2 میلیارد تومان کتاب به مدارس کمک میکند. در خاطرم هست در یکی از سالها گروههایی برای بررسی به مدارس فرستادیم و متوجه شدیم که اغلب آنها حتی کارتنهای کتابی را که برایشان فرستادهایم باز هم نکردهاند و کتاب ها از کمبود جا به انباری مدرسه منتقل شدهاند. همان طور که دیدید زنجیرهای از مسائل به هم پیوسته منجر به آن شده که نتوانیم کتابخانه را بر اساس تازههای نشر به روز کنیم.
به این نکته اشاره کردید که بررسی خواهید کرد در هر کتابخانهای بیشتر چه کتابهایی مطالعه میشوند یا حتی کدام کتابها مراجعهکننده ندارند. سامانهای که به تازگی در نهاد راهاندازی شده در همین راستا است؟
بله. در سامانه «سامان» که در ایام نمایشگاه رونمایی میشود به این مسأله پرداخته میشود. البته این سامانه داخلی است منتها نتایج آن را در صورت نیاز در اختیار محققان، پژوهشگران و متولیان فرهنگی کشور نیز قرار خواهیم داد. این سامانه تمام کتابخانههای ما را به شبکهای واحد متصل میکند و با استفاده از آماری که از طریق آن در اختیارمان قرار میگیرد از فعالیت روزانه اعضای کتابخانهها با خبر خواهیم شد. در سامانه مذکور براحتی میتوانیم ببینیم که هر روز چه کتابهایی امانت گرفته میشود حتی از این طریق میتوانیم از آمار پرمخاطب و کم مخاطبترین آثار نیز با خبر شویم.
شما از جمله افرادی بودید که از همان ابتدا با صراحت از سرانه مطالعه پایین در کشور گفتید و انتقاد کردید!
از روزی که به نهاد کتابخانههای عمومی آمدهام گفتم که کتابخوانی در کشور ما شرایط خوبی ندارد. با توجه به سه شاخصهای که از آنها خواهم گفت؛ معتقدم که سرانه مطالعه در کشور ما پایین است. کتابخوانی، مطالعه و کتابخانههای ما اوضاع خوبی ندارند و ما باید واقعیت را بپذیریم و برای آن چارهای بیندیشیم.
از آن سه نشانه که معتقدید بر اساس وجود آنها سرانه مطالعه در کشورمان پایین است بگویید!
در پاسخ به سؤال شما باید بگویم اگر کتابخانهها در کشوری رونق داشته باشند حداقل یکی از سه نشانهای که به آنها اشاره میکنم باید موجود باشند. نخستین نشانه بالا بودن شمارگان کتابها است. ترجمه انگلیسی آخرین کتاب موراکامی هفته قبل در کشورهای اروپایی یک میلیون شمارگان داشته و فروش هم رفته است. این در حالی است که شمارگان متوسط کتاب در کشور ما بین 500 تا 700 نسخه است. البته همین تعداد هم جای بحث دارد چراکه شمارگان کتابهای کمک درسی را هم جزو آمار حساب میکنند. در حالی که در بسیاری از کشورها کتابهای کمک درسی را جزو آمار مذکور حساب نمیکنند. مؤسسات نشر اوضاع خوبی ندارند و اغلب در آستانه خطر تعطیلی قرار دارند. عامل دوم میزان مراجعه مردم به کتابخانههاست. حالا که مردم کتاب نمیخرند به طور طبیعی باید به کتابخانهها بروند. در این شرایط کتابخانهها باید مملو از مراجعهکننده باشند. اما در شرایط فعلی سالن کتابخانههای ما به جای کتابخوانان در اختیار به اصطلاح پشت کنکوریها و دانشجویان قرار گرفته است. در کشور ما طبق استانداردهای بینالمللی باید حداقل 25 میلیون نفر عضو کتابخانهها باشند.
در حال حاضر اعضای کتابخانهها چند نفر هستند؟
تعداد اعضای کتابخانههای در داخل کشور حدود 2 میلیون و 500 هزار نفر است. شما ببینید این رقم چقدر از آن حداقل استانداردی که به آن اشاره شد دور است. باید بر اساس استانداردها در کتابخانههای سراسر کشور 300 میلیون نسخه کتاب باشد اما حدود 40 میلیون جلد است! ما آمار مذکور را منتشر کرده و در اختیار علاقهمندان میگذاریم. در اواخر بهمن سال 92 دو میلیون و 531 هزار عضو و 38 میلیون جلد کتاب داشتیم. تعداد کتابهای امانتداده شدهمان نیز برابر با 31 میلیون جلد در یک سال بوده است. شاخص سوم، برقراری گفتمان کتاب و مطالعه است. این گفتمان به این معناست که وقتی مردم صحبت میکنند غلبه صحبتهایشان با کتاب و کتابخوانی باشد. یعنی مسئولان که حرف میزنند ارجاع به کتاب بدهند. در رسانه که نگاه میکنید رد پای پر رنگی از کتاب ببینید. در سینما و تلویزیون نیز کتاب ببینید. این در حالی است که اگر در طول پنج سال گذشته فیلمهای سینمایی و سریالهای کشورهای اروپایی را ببینید به جرأت ادعا میکنم که در بیش از 80 درصد آنان موضوع مذکور را میبینید. اما در کشور خودمان هنوز تنها فیلمی که اقبال عمومی پیدا کرده و در آن موضوع کتاب و کتابخوانی بوده همان فیلم «هامون» متعلق به حدود 25 سال قبل است. در اغلب سریالها و فیلمهای خارجی در زندگی شخصیتهای فیلم کتاب به وضوح دیده میشود. اما در سریالهای ما سالها بحث بر سر این بود که اگر کتابی را در فیلمی نشان بدهیم؛ ناشر آن حق تبلیغات خود را میدهد یا نه! در کشورهای دیگر شرایط برعکس است. مردم باید از کتاب به یکدیگر بگویند؛ نه اینکه تنها قفسههایی تصنعی از کتاب در خانههایمان بگذاریم. فرهنگ کتابخوانی باید در میان جامعه نهادینه شود. مردم ما که کتاب نمیخوانند و نزد رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس رفتم و گفتم به کدام وزیر به علت مطالعه بیشتر رأی اعتماد دادهاید؟ ما باید کتابخواندن را به رخ جامعه بکشانیم. باید به مردم نشان بدهیم که کتابخواندن فضیلت است. متأسفانه در کشور ما کتابخوانی فضیلت ندارد. اما خریدن گوشی تلفن همراه جدید فضیلت دارد. اگر جوانی گوشی تلفن همراهی قدیمی داشته باشد خجالت میکشد اما اگر کتاب نخواند به هیچ وجه مهم نیست. سال گذشته خبرنگار تلویزیون از مسئولان اجرایی پرسید که چه کتابی خواندهاید؟ یکی از مسئولان محترم در جواب او گفت که من 5 سال است که هیچ کتابی نخواندهام. فردی که این برنامه را ببیند چه نتیجهای میگیرد! حتماً پیش خود میگوید میشود کتاب نخواند و مسئول هم شد! شما در کدام برنامه تلویزیونی دیدهاید که پدر و مادر فرزندشان را به کتابخانه ببرند؟ اصلاً توجهی به این مسأله نمیشود. بله در روزنامههای ما یک صفحه معرفی کتاب وجود دارد که آن هم تبدیل به کلیشه شده است. ابتدای انقلاب شمارگان کتابهای ما 50 هزار نسخه بود. اما حالا از این خبرها نیست. کسی کتاب نمیخرد و نمیخواند. حتی موضوعات مرتبط با کتاب هم دیگر دغدغه مردم نیستند. زمانی مسائل مربوط به نشر و ممیزی مسأله بود اما هماکنون آنها هم اهمیتی ندارند.
با توجه به سابقهتان در عرصه کتاب چه پیشنهادی برای حل این مشکلات دارید؟
به طور قطع شکستن این فضا از عهده یک یا دو نهاد خارج است. در مرحله نخست باید از مدارس آغاز شود. ما در نهاد شورایی برای برنامه 6 ماهه توسعه داریم که پیشنهادهای خود را مطرح کرد. یکی از مسائلی که در کشورهای موفق از نظر کتابداری رعایت شده این است که به مسأله کتاب و کتابخوانی از همان سال نخست تحصیل بهای بسیاری میدهند. از کودک میخواهند که برود تحقیق کند که از فلان موضوع چند کتاب در کتابخانه مدرسه وجود دارد. به کتابدار هم میگویند زمانی که فلان کودک مراجعه کرد فلان کتابها را در اختیارش بگذار. کودک باید از روی عکسها برای بچهها کتاب را توضیح بدهد چون هنوز قدرت خواندن و نوشتن ندارد. اما در کشور ما حتی دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکترا هم اهل مطالعه خارج از درس نیستند. ما مراجعه به کتابخانهها نداریم. این مسأله باید حل شود. همه تلاشم این بوده که این درد را گوشزد کنم.
خطاب به آموزش و پرورش چه پیشنهادی دارید؟
به آموزش و پرورش که سالهاست پیشنهادهایی در راستای گسترش کتاب و کتابخوانی میشود. هیچ کدام از این حرفها تازه نیست اما متأسفانه به این پیشنهادها توجهی نمیشود. باید فردی جرأت پیدا کند و بگوید به عنوان نمونه در مقطع راهنمایی برخی از درسها باید در قالب تحقیق ارائه شوند تا دانشجویان وادار به مطالعه شوند. اما متأسفانه ما بهرهای از ابزارهای مفید آموزشی نمیگیریم و تنها متکی به حفظ کردن مطالب هستیم. نتیجهاش هم میشود اینکه دانشجویانی که تازه وارد دانشگاه میشوند از ابتدا باید دروس کلیدی دبیرستان رابه صورت پیش نیاز بخوانند. اگر همه اینها را فرا گرفته بودیم که هرکدام علامه دهر بودیم!
از کتاب نخوان بودن مردممان گفتید. گمان نمیکنید این مسأله از مسائل اقتصادی نیز ناشی شود؟
یک خطای بسیار رایجی که متأسفانه در کشور رواج پیدا کرده این است که دلایل مختلفی را برای کتاب نخواندن خود ردیف میکنیم. از گرانی کتاب میگوییم در حالی که حاضریم چند برابر بهای یک کتاب را برای هزینههای روزمره و غیر ضروری خود صرف کنیم. چرا راه دور برویم هماکنون هزینه خرید یک ساندویچ در تهران چقدر است؟ من رستورانها را نمیگویم! با رستوران گردان برج میلاد که هزینه هر پرس غذای آن 170 هزار تومان است کاری ندارم. منظورم همین ساندویچ فروشیهای مرکز شهر است. تقریباً برابر با خرید یک کتاب میشود. پس پول هزینه میشود اما به کتاب که میرسد کسی حاضر به پرداخت نیست چرا که هنوز تبدیل به ضرورت نشده است. مورد دومی که آن را بهانه کتاب نخواندمان میکنیم این است که وقت نداریم. اتفاقاً معتقدم به همان دلیل اول، وقت کافی هم داریم. روزی چند هزار پیام وایبری یا غیره برای شما میآید. با بررسی کوتاهی متوجه میشوید که مردم برای چک کردن شبکههای مجازی حتی از خواب خود زدهاند. حاضریم شبها حداقل یک ساعت کمتر بخوابیم اما پیامهایی که برایمان ارسال شده را بخوانیم اما نوبت کتاب که میشود؛ وقت نداریم! سومین موردی که از آن میگوییم بحث ممیزی است. این در حالی است که اگر واقعاً به دنبال مطالعه کتابی باشیم حتی براحتی میتوانیم به نسخه اصلی و سانسور نشدهاش نیز دست پیدا کنیم. اصلاً شما به دنبال چه کتابی رفتهاید که دسترسی به اصل آن ممکن نبوده؟ پس میبینید که اینها همه بهانه است. کتابخوانی در کشور ما به یک فرهنگ تبدیل نشده است. خانم خانهدار ما ترجیح میدهد در بوفه خانه بشقاب بچیند تا کتاب!
به این شاخصهها اشاره کردید تا ثابت کنید مردم ما کتابخوان نیستند. پس ماجرای آن سرانه مطالعه 75 دقیقهای که در دوران مدیریت سابق نهاد مطرح شد از کجا آمده؟
کاری به جزئیات پژوهشهای انجام شده ندارم. البته نقد شما صحیح است و این عدد بستگی به ملاک ارزیابی پژوهشگران دارد. شما میتوانید بگویید که حتی زیرنویسهای تلویزیون هم جزء سرانه مطالعه به شمار میآید. حتی میتوانید بیلبوردهای خیابان را نیز مطالعه حساب کنید. باید بررسی شود که آمار دقیق مطالعه خود کتاب چقدر است. این میانگین گرفتنها حتی اگر واقعی هم باشد قابل تعمیم به عموم مردم نیست. از تمام این حرفها که بگذریم تا وقتی قبح کتاب نخواندن را نشان ندهیم موفق به تبدیل آن به ضرورت نخواهیم شد
نظرات شما عزیزان: